در کشاکش جنگ، در چهار راه حوادث چراغی نبود و چه بسا دوندگان که در تصادم از پا درآمده
اند، و امروز که جنگی را پشت سر گذاشته ام و عمری گذرانده ام بهتر می توانم خود را
بشناسم.
امروز من بهتر می دانم که هستم و چه را دوست دارم.
من دوست دارم، پس هستم.
و من آنچه دوست دارم، هستم.
بابت این واقعا خوشحالم عزیزم
متن پخته : نویسنده ی پخته
-
خوشمـــان آمد !
پس شاید خته باشی..یکم خستگی در کن..
دوست داشته باش . .
سلام مهربون
... و این خیلی عالیه
ساقه شکستن قانون طوفان است تو نسیم باش و نوازش کن
در انتظار حضور زیبایتان می مانم
پایدار باشی
و من آنچه دوست دارم هستم. خیلی جمله دلربایی است.
هر چه ای باز هم دوست داشتنی هستی
قشنگه
ولی قبلنا یه آهنگ فوق العاده رو بلاگت نبود ؟ اون خیلی حس عجیبی بهم میداد که الان نبود.
الان هم آهنگ هست اما نمی دونم چرا پخش نمی شه.
گاهی حرف های باورانه کسی در گوش هزاران توی بی سرنوشت دنیا گم می شود.
و یاس!
هوای باور را داشته باش
سحر مهربون
وبت خیلی خوشگله و خیلی هم خوشگل مینویسی عزیزم ...
امید وارم همیشه موفق باشی (بوووس)
اگه دوست داشتی به منم سر بزن !
خالی از لطف نیست ...
آدمک آخردنیاست بخند.آدمک مرگ همینجاست بخند.دست خطی که توراعاشق کرد.شوخی کاغذی ماست بخند.آدمک خل نشوی گریه کنی.کل دنیا سراب است بخند.آن خدائی که بزرگش خواندی.بخدا مثل تو تنهاست بخند
این شعر کوتاه که بیان حالت خاصی از زندگیم بود تقدیم به خانم سحر که همیشه به یاده این نقاش کهنه بوده و هست.مرسی از تو دوستم
و بیمار گفت من دردی ندارم
بدو گفتند چه بی دردیست که پیچی؟!
و او گفتش که بی دردی ز روح است
نه از دردی که از تن می خروشد
رسول
http://raspaint.blogsky.com/
ممنون از لطفتون. خیلی خوش حالم کردی