فاصله چشمانت تا چشمانم قدمی ست...اشتهای صحبت کردن با تو را دارم...
نه...
اشتهای لب هایت را دارم
...خداوند در عرش اعلا نشسته و به مردمی که به او توجه ندارند می خندد...
خدا، خداست
اون بالا
و بی شک بزرگه بزرگه
اما من یه انسانم، تنها این پایین
با روحی خسته
من روی خاک ایستاده ام
می دونم که صدامو می شنوی!
سحر89.7.19
چمدانم را بستم
"پر از تنهایی ست"
دلم را قفل خواهم زد
که مبادا به سراغش آید
دزد این خاطره های خوبم
کیست همسفر این راه دراز؟
+ فردا راهی سفری سخت، طولانی و لعنتی هستم. دوباره غربت و تنهایی و دلتنگی های مداوم شروع شد، خدایا کمکم کن که این بار کم نیارم.
+ کاش می دانستیم روزگاری که به هم نزدیکیم چه بهایی دارد
کاش می دانستیم که سفر یعنی چه!
و چرا مرغ مهاجر وقت پرواز به خود می لرزد!
انسان هم میتونه دایره باشه هم یه خط راست.
تو می خوای چی کار کنی؟
…تا ابد دور خودت بچرخی یا تا بی نهایت ادامه بدی؟!
... خندیدن خوب است،
قهقهه عالی است،
گریستن آدم را آرام می کند،
اما…
لعنت بر بغض
+هرکس روزنه ای است به سوی خداوند، اگر اندوه ناک شود.
اگر به شدت اندوه ناک شود.
همینش رو دوست دارم،
همین که ساعت 00:00 زنگ بزنه و از خسته گی یه روز کاریش برام بگه،
همین که بهم شب بخیر بگه و...
یه دوست پسرم نداشتیم به همین شب بخیر گفتن هاش دلمون خوش باشه.